فلسفه
سید محمد تقی شاکری
چکیده
بحث وجودشناسی و چگونه عیان شدن وجود بر آدمی، از مهمترین و بنیادیترین مباحث فلسفی بوده است اما در دورۀ جدید بهدست فراموشی سپرده میشود و محور اصلی فلسفه از وجودشناسی به معرفتشناسی تبدیل میگردد. سئوال اصلی این مقاله آن است که هوسرل، بنیانگذار پدیدارشناسی در دورۀ معاصر که عصر غفلت از وجود است، چه تلقی و برداشتی از وجود دارد؟ ...
بیشتر
بحث وجودشناسی و چگونه عیان شدن وجود بر آدمی، از مهمترین و بنیادیترین مباحث فلسفی بوده است اما در دورۀ جدید بهدست فراموشی سپرده میشود و محور اصلی فلسفه از وجودشناسی به معرفتشناسی تبدیل میگردد. سئوال اصلی این مقاله آن است که هوسرل، بنیانگذار پدیدارشناسی در دورۀ معاصر که عصر غفلت از وجود است، چه تلقی و برداشتی از وجود دارد؟ آیا در مباحث پدیدارشناسی که شعارش «به سوی خود چیزها» ست و به مطالعۀ تقوّم جهان در آگاهی میپردازد، میتوان اثری از وجودشناسی و تلقی هوسرل از وجود پیدا کرد؟ این نوشتار با روش تحلیلی ـ توصیفی به این یافتهها دست مییابد که در آثار هوسرل هیچ بحثی بهطور مستقیم از وجود و وجودشناسی نمیتوان یافت. با این حال، در ضمن تحلیلهای او، مثلاً، از شهود مقولی و دو رویکرد طبیعی و پدیدارشناسانه، یا در مباحث ابژههای التفاتی و طرح وجود در بافتار ـ باور و نیز در اِعمال اپوخه میتوان تلقی ضمنی وی را از وجود فهمید. نتیجۀ بحث مهم اپوخه، اثبات من محض و آگاهی مطلق است و این آگاهی بهمنزلۀ وجود مطلقْ معیار قرار میگیرد. نزد هوسرل از کانال آگاهی، وجود معنا پیدا میکند. آگاهی برای وجود داشتن به چیزی نیاز ندارد؛ بنابراین فقط آگاهی میتواند وجود جهان را که حالت تلاقی با آگاهی است، برای ما معلوم سازد. بالاخره اینکه جهان تا جایی وجود دارد که به ساحت آگاهی وارد میشود.